وجودم چه پوچ و تهی گشت به یکباره
نه سراغی نه نشانی نه حتی یادی به اشاره
دلخوشم به مسیری بی عبور در گذر جاده
که شاید...که شاید تو باشی، حتی بی اراده
به که گویم؟ از چه جویم؟ جواب سوالم را
به چه جرمی و گناهی گرفته غم وجودم را
شکایت به کجا بَرم؟ به که گویم شِکوه ام را
زخمی شده دلم، گرفته بی تابی وجودم را